وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی 6
Part 6
[ توی این یک هفته ما کلی قهرو اشتی داشتیم همش هم بخاطر یک موزیک ویدیو بود]
تهیونگ : عاا بلاخره تموم شد
ا.ت : هعیی بلاخره...
تهیونگ : امشبو جشن بگیرم
ا.ت : این جشن چه منظوریو میرسونه؟
تهیونگ : همینطوری واسه اینکه دلم برات تنگ شده و میخوام بهت تموم عشقمو امشب نشون بدم
ا.ت : باشه، ببینم چه میکنی
[کلی تدارکات چیده بود، برام یکم عجیب بود چون هیچ مناسبتی نداشت، شب شد و آماده شدم رفتم به کافه ای که واسهی جشن رزرو کرده بود]
تهیونگ : خوب شده؟
ا.ت : اره ولی عزیزم واقعا واسهی چرا؟
تهیونگ : ببین هرچقدر هم بگم بازم منطقی فک کنیم توی این هفته که کار داشتم بهت کم توجهی کردم و بخاطر این، این جشنو گرفتم و یه کادو دارم برات
ا.ت : چیه؟
تهیونگ : این کادو به دو قسمت تبدیل میشه
ا.ت : جالب شد، حالا چی هست؟
تهیونگ : میفهمی
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
[ توی این یک هفته ما کلی قهرو اشتی داشتیم همش هم بخاطر یک موزیک ویدیو بود]
تهیونگ : عاا بلاخره تموم شد
ا.ت : هعیی بلاخره...
تهیونگ : امشبو جشن بگیرم
ا.ت : این جشن چه منظوریو میرسونه؟
تهیونگ : همینطوری واسه اینکه دلم برات تنگ شده و میخوام بهت تموم عشقمو امشب نشون بدم
ا.ت : باشه، ببینم چه میکنی
[کلی تدارکات چیده بود، برام یکم عجیب بود چون هیچ مناسبتی نداشت، شب شد و آماده شدم رفتم به کافه ای که واسهی جشن رزرو کرده بود]
تهیونگ : خوب شده؟
ا.ت : اره ولی عزیزم واقعا واسهی چرا؟
تهیونگ : ببین هرچقدر هم بگم بازم منطقی فک کنیم توی این هفته که کار داشتم بهت کم توجهی کردم و بخاطر این، این جشنو گرفتم و یه کادو دارم برات
ا.ت : چیه؟
تهیونگ : این کادو به دو قسمت تبدیل میشه
ا.ت : جالب شد، حالا چی هست؟
تهیونگ : میفهمی
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
۲.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.